عبدالعزیز مولودی

یکی از اقدامات مهم اتحادیه‌ی اروپا در چند روز گذشته، اعلام پیوستن 9 عضو جدید به این اتحادیه در چهارچوب قرارداد شنگن بود. پدیده‌ای که در گیرودار بحرانهای ریزو درشت خاورمیانه، انعکاس چندانی نداشت. تلاش‌های همگرایانه‌ی اروپا را اگر در برابر آن‌همه تلاش خودخواهانه‌ی کشورهای خاورمیانه با هم مقایسه کنیم، آنگاه می‌توان سطح تفاوت خواسته‌ها، اهداف و انگیزه‌ها را در دو حوزه‌ی مذکور فهمید.براساس گزارش سایت رادیو آلمان- دویچه وله- خانم آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان صبح روز جمعه، ۲۱ دسامبر 2007به مناسبت پیوستن ۹کشور جدید به موافقتنامه شنگن (Schengen)، به شهر مرزی تسیتاو سفر کرد تا با نخست‌وزیران لهستان و جمهوری چک، این رویداد مهم را جشن بگیرد. بر پایه‌ی این گزارش شهروندان ۲۴ کشور اروپایی از این روز به بعد می‌توانند بدون کنترل گذرنامه در این کشورها در رفت ‌و آمد باشند. در مراسم نمادینی که در این شهر برپا شد، چند پلیس‌ آلمانی و لهستانی مانع چوبی این ایستگاه مرزی را در حضور سیاستمداران ارشد این دو کشور از میان برداشتند. خانم مرکل در سخنرانی‌ای که به همین مناسبت ایراد کرد، از "یک لحظه‌ی تاریخی" سخن گفت و تأکید نمود: "از امروز شهروندان زن و مرد ۲۴ کشور اروپایی، می‌توانند آزادانه در این کشورها رفت و آمد کنند. ما حالا اروپایی داریم که در آن، از سوئد تا ایتالیا، از پرتقال تا کشورهای بالتیک هیچ‌گونه کنترل گذرنامه‌ای صورت نمی‌گیرد".

کشورهای استونی، مجارستان، لتونی، لیتوانی، مالت، لهستان، اسلواکی، اسلوانی و جمهوری چک، ۹ کشوری هستند که به پیمان شنگن پیوسته‌اند.

خوزه مانوئل باروسو، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا نیز از الحاق این ۹ کشور که عمدتا کشورهای سابق کمونیستی هستند، به پیمان شنگن، ابراز خوشحالی کرد و گفت: "این یک اقدام تاریخی و بی‌نظیر است. از میان برداشتن مرزهای داخلی، امکانات کاملاً جدیدی در اختیار کسانی که در این‌جا زندگی، سفر و کار می‌کنند، می‌گذارد ."به این ترتیب، اتحادیه اروپا آن مرزهایی را که در دوران جنگ سرد با بحران جنگ و آثار ناشی از آن درگیر شد و موجب رنج و درد ملت‌های یاد شده را فراهم کرد، در عمل از میان برداشت.

اگرچه بنا به اظهار نظر اتحادیه‌ی پلیس کشورهای اروپای متحد، ممکن است با باز شدن مرزهای جدید، مشکلاتی مانند افزایش شمار دزدی‌های اتومبیل، ورود مجرمان فراری و مهاجران غیرقانونی ظاهر شود و حتی برخی با بدبینی به آن می‌نگرند و معتقدند که هر چه شمار اعضاء پیمان شنگن بیشر شود، وضعیت پیچیده‌تر و غیرقابل کنترل‌تر می‌شود، اما سیاستمداران و مسئولان اجرایی اروپا در کل نسبت به تغییرات ایجاد شده خوشبین هستند. در عین حال آنها در ازای از میان بردن مرزهای داخلی رسمی‌، بر کنترل بیشتر مرزهای خارجی تأکید می‌کنند.

در برابر این تلاشهای همگرایانه، روند سیاست و حکومت در خاورمیانه را پیش رو داریم که علیرغم جدایی زبانها و ملیت‌های آنها از یکدیگر، تجربه‌های خوشایند و ناخوشایند تاریخی از بهم پیوستگی سرزمینی و حتی نژادی و زبانی با هم داشته‌اند(این تجربه‌ها را کشورهای اروپایی هم داشته‌اند). با وجود این زمینه‌های تاریخی، اکنون این کشورها درگیر مسائلی هستند که نه تنها زمینه‌های همگرایی را فراهم نمی‌کند، بلکه روز به روز برنامه‌های امنیتی- نظامی و جاسوسی در کنار مرزها گسترده‌تر از پیش به اجرا درمی‌آید و سرزمینهایی را که به لحاظ انسانی (ویژگی‌های قومی، زبانی، مذهبی و ....) بهم پیوسته‌اند بیشتر از هم جدا می‌کند. بسیاری از بحران‌های انسانی، زیست‌محیطی و زیان‌های اقتصادی در نتیجه این اقدامات به منطقه تحمیل شده است. پای قدرت‌های بزرگ نیز در پی این اقدامات مستقیماً به منطقه باز شده است. رقابت در خرید، فروش و ساخت جنگ‌افزارهای متعارف و نامتعارف بالا گرفته است. در همین حال بسیاری از مردم این کشورها از امکانات اولیه زندگی متعارف انسانی محروم‌اند. بسیاری از جنبش‌های برابری‌خواه و دمکراتیک به بهانه‌ی تجزیه‌طلبی و....سرکوب شده و می‌شوند. در نتیجه روش‌های خشونت‌آمیز، جانشین هرگونه روش مسالمت‌آمیز شده است.

به اعتقاد من شکل‌گیری و گسترش اتحادیه‌ی اروپا، یکی از نتایج تحقق و نهادینه شدن دمکراسی و نظام دمکراتیک در این کشورها و توجه به تأمین نیازها و احساس مسئولیت مشترک است. پدیده‌هایی که هنوز برای کشورهای منطقه به صورت مسئله‌ی جدی در نیامده است. و جریان امور در این کشورها، حاکی از وجود اراده‌ای هدفمند در این راستا نیست. در این بین، مردمی که در حاشیه‌ی مرزهای ساختگی و غیرطبیعی موجود زندگی می‌کنند( مانند مردم کرد)، به‌ واسطه‌ی روند رو به رشد واگرایی و خودگرایی دولت‌های منطقه از یکدیگر؛ از حق زندگی توأم با آرامش خاطر با برادران خود در آن‌سوی مرز محروم و گاه برای یک دیدار ساده‌ی خویشاوندی تا پای جان مورد تهدید و تعقیب قرار می‌گیرند یا به‌ واسطه‌ی وجود میادین مین نقص عضو یا کشته می‌شوند. به اعتقاد من مرزهای خودساخته را می‌توان با تغییر در الگوهای فکری و رفتاری موجود و جایگزینی آن با الگوی حقوق بشری؛ با قراردادی چندجانبه مبتنی بر خردگرایی (در برابر خودگرایی) از میان برد و بجای سوءظن‌ها، ذهنیت‌های منفی، تبعیض‌آمیز و گاه نژادپرستانه، فرصت زندگی مسالمت‌آمیز انسانی را برای شهروندان ساکن در منطقه فراهم کرد. نباید از نظر دور داشت که ایده‌ی تأسیس یک اتحادیه‌ی مشترک از کشورهای منطقه سابقه‌ی ذهنی در منطقه دارد. در میان متفکران چپ آرزوی همگرایی سوسیالیستی کشورهای ملی در قالب انترناسیونال همواره وجود داشته است.
متفکران مسلمانی چون«مالک بن نبی» نیز در این زمینه، ایده‌ی کشورهای مشترک‌المنافع اسلامی (کامنولث اسلامی) را مطرح کرده‌اند. آیا زمان آن فرا نرسیده است که جهت‌گیری قدرت سیاسی در خاورمیانه، جهت گیری انسانی یابد؟